معلمی که ماشین تزریق پلاستیک ساخت

معلمی, ماشین, تزریق, پلیک, ساخت

سایت خبری صنایع پلیمر (www.ppna.ir): ادوین نوریان داماد خانواده ی استاد ظهراب است. سال 1358 به دنیا آمده و از سال 1388 با برند “دقت پلاست” موفقیت های زیادی

را در زمینه فروش ماشین آلات تزریق پلاستیک کسب کرده است. با انرژِی بسیار زیاد در نمایشگاه های مختلف شرکت می کند و توانسته برند “دقت پلاست” را در بخش ماشین آلات تزریق پلاستیک احیا کند. نوریان در این گفت و گو از دوستی خود با روبیک بغوزیان سخنانش را شروع می کند به یازده سپتامبر می رسد.

از وصلت با خانواده ی بغوزیان می گوید و به بررسی ورود ماشین آلات تزریق پلاستیک در اوایل دهه هشتاد می پردازد. از پیشتازی ارس ماشین در واردات ماشین آلات چینی می گوید و به طریقه ی آشنایی خود با امیر صدیقیان اشاره می کند، فردی که احترام زیادی برای او قایل است و معتقد است شرکت دقت پلاست به مدیریت امیر صدیقیان هم در زمینه ارائه ماشین آلات و هم در زمینه ی ساخت قطعات پلاستیکی طی سال های اخیر همواره پیشتاز بوده است. نوریان همچنان نوید تولید انبوه دستگاه 260 تن را می دهد و امیدوار است هر چه زودتر ساخت این دستگاه آغاز شود. دستگاهی که نمونه ای از آن در نمایشگاه ایران پلاست 2014 به نمایش درآمد. گفت و گو با ادوین نوریان را در ادامه می خوانید: آقای ادوین شما در کار عرضه ماشین آلات تزریق پلاستیک در سال های اخیر موفق عمل کرده اید. چه تحصیلاتی دارید؟ من در دبیرستان رشته ریاضی می خواندم. سال 1376 دیپلم گرفتم. سال 1375 رشته ی الکترونیک را در دانشگاه آزاد قبول شدم.

دانش آموز درس خوانی بودم. آن زمان جزو اولین دانشجویانی بودم که رشته الکترونیک را در واحد تهران مرکز 7 ترمه تمام کردم. از آقای جاسبی هم تقدیر نامه دارم. قصد داشتم به تحصیلم ادامه دهم اما روند زندگی آدم را به سمت و سوهایی می کشاند که قابل پیش بینی هم نیست. در دبیرستان با روبیک هم کلاسی بودیم (پسر آقای ظهراب). سال دوم دبیرستان از هم جدا شدیم. من به رشته ریاضی رفتم و روبیک در رشته ی تجربی به تحصیل خود ادامه داد اما با این تغییر مسیر تحصیلی دوستی ما به پایان نرسید و ادامه داشت.

فامبل نبودید؟ نه. رابطه ی دوستی داشتیم. روبیک بلافاصله بعد از تحصیل جذب کار در کارخانه شد. من دانشگاه می رفتم و هر از گاهی با روبیک به کارخانه سر می زدیم. روبیک انسان دوست داشتنیی هست. بله. با روبیک خیلی صمیمی بودم. مثل برادر بودیم و هستیم. اول که دانشگاه قبول شدم آقای ظهراب اصرار می کرد که بیایید و تابلوهای دستگاه را بسازید. اصرار آقای ظهراب به ساخت تابلوهای دستگاه برای من که یک دانشجو بودم جالب بود. من هم فقط درس الکترونیک خوانده بودم و به لحاظ تجربی واقعا تخصصی نداشتم.

آدم موفق کسی است که هم تجربی و هم تئوری یک موضوعی را بشناسد. ما از سال 1378 این بحث را جدی تر با روبیک آغاز کردیم. سال 1379 هم فارغ التحصیل شدم. خدمت سربازی؟ زمان ما، بحث خرید خدمت مطرح شده بود. برای خرید که رفتم گفتند خرید خدمت جمع شده است. حالا بسیاری از دوستان من از این موقعیت استفاده کرده بودند. پدرم مکانیک ماشین آلات سنگین بود و در زمینه لودر و لیفتراک و … بسیار خبره گی داشت . پدرم چند عمل جراحی کرده بود و من تک پسر بودم. شرایط پدرم را گفتم تا ببینم می توانم از شرایط کفالت استفاده کنم. پدرم آمد و معاینه شد. حین معاینه تمارضی نکرد و مدارک در عین ناباوری مورد تایید نظام وظیفه واقع نشد. حالا من با خانواده آقای ظهراب صحبت کرده و برای خواستگاری از دخترشان اقدام کرده بودم.

همه ی برنامه ریزی ها را کرده بودیم که پس از خرید خدمت ازدواج کنیم. سرنوشت این بود که در پرونده ی کفالت ما نوشتند پدرم نیاز ی به سرپرست و مراقب ندارد و سه مهر برجسته روی آن زدند. اگر هم خدمت نمی رفتم فراری محسوب می شدم و قسمت این بود که به سربازی بروم. آموزشی مرزن آباد بودم. اگر ازدواج می کردید در تهران خدمت تان را ادامه می دادید. ببین شما عقد می کنید و در شناسنامه تان ثبت می شود. در ارامنه جور دیگری است. نامزد که می شویم در کلیسا ثبت می شود اما در شناسنامه قید نمی شود.

کلیسا می تواند به شما برگه ای بدهد که نامزد هستید اما حکم ازدواج را ندارد. نظام وظیفه فبول نکرد؟ خدمت ما خورده بود به حوادث یازده سپتامبر و …. روزی که برج های دوقلو را زدند ما خدمت بودیم. شایعاتی بین بچه ها افتاد. همه گریه می کردند. همسرم و خانواده به من سر می زدند در یکی از این دیدارها مسوول پادگان از من پرسید تو زن داری؟ به او شرایط ازدواج ارامنه را توضیح دادم. گفت تو برو نامه کلیسا را بیار ما قبول می کنیم. خلاصه دوستان و خانواده کمک کردند تا مراسم ازدواج ما در کلیسا برپا شود.

دو هفته به تقسیم ما در خدمت سربازی باقی مانده بود و این کار انجام شد تا من در تهران ادامه ی خدمتم را سپری کنم. این را هم بگویم که من در تمام دوران تحصیل در دانشگاه در مدرسه تدریس می کردم. در مدرسه “کوشش مریم”دبیر فیزیک و ریاضی بودم. چون مدارس ارامنه زیر نظر خلیفه گری است در برپایی مراسم ازدواج خلیفه گری نهایت همکاری را با ما داشت. (من چند سال دیگر بازنشسته می شوم چون از همان سال ها برایم بیمه رد شده است.) در همین حین خدمت با روبیک در کارخانه ظهراب کار را شروع کردم. کم کم تابلو می بستیم. به خاطر محدودیت های من برای دوران سربازی بیشتر کارها را روبیک انجام می داد. روبیک روی نرم افزار مسلط است. بعد از خدمت سربازی؟ سال 1381 که خدمت تمام شد فول تایم مشغول کار در کارخانه ی ظهراب شدیم. سال های خوبی بود. شدیدا با هم کار می کردیم. در 80 درصد مواقع شب و روزمان با روبیک در کارخانه بودیم. خدمات سرویس را جدی رونق دادیم و رضایت به حد بسیار بالایی رسیده بود.

اوایل دهه 80 بازار ماشین آلات چینی رونق گرفت. یکی دو سال اول خیلی اعتمادی به این دستگاه ها نمی شد. شما با خانواده یی وصلت کردید که در صنایع پلاستیک بسیار شاخص هستند. آقای ظهراب چه تاثیری روی شما گذاشت؟ من به خاطر اینکه سرباز بودم، بعد از ظهر به کارخانه می آمدم و ساعت 6 و 7 آقای ظهراب از کارخانه می رفت.

من و روبیک در کارخانه می ماندیم. کار من برق بود. باید برد طراحی می کردیم و .. دستمان کثیف نمی شد. باید پشت میز می نشستیم و کار می کردیم. آقای ظهراب اصلا به این جور کار کردن اعتقادی نداشت و کلا پشت میز نشینی را آنجا نابود کرد. آن چند ساعتی هم که در کارخانه با هم بودیم و نیروی کار به خانه می رفتند ما آنجا کارهای مختلفی انجام می دادیم. از آقای ظهراب تجهیزات و بخش های مختلف ماشین آلات را آموختم. هیدرولیک و مکانیک و برق را زیر دست آقای ظهراب یاد گرفتم. برخورد آقای رایموند با شما چظور بود؟

آقای رایموند بیشتر روی کارهای ماشین کاری نظارت داشت. بحث ورود ماشین آلات چینی مطرح شد؟ اولین کسی که به طور حرفه ای سراغ واردات ماشین آلات تزریق رفت آقای آرسن آودیان (ارس ماشین) بود. بله. اولین دستگاه بزرگ را در نمایشگاه بین المللی عرضه کردند. بالاخره آقای آرسن آودیان هم در ظهراب کار کرده اند. آقای آرسن خواهر زاده آقای ظهراب هستند. البته به سن من جواب نمی دهد. زمانی که من آمدم آرسن، ارس ماشین بود و شرکت مستقلی داشتند. برخورد دو شرکت ظهراب و ارس چگونه بود؟ واقعیت این است که ارس با واردات ماشین آلات تزریق هایتین روز به روز از بقیه فاصله می گرفت. من سعی می کنم بیشتر در مورد خودم صحبت کنم. بالا و پایین برای همه هست. هر کسی یک دوره طلایی دارد. افول دارد.

ولی روابط خانودگی هست. آقاتی ظهراب دایی آقای آرسن هستند و همیشه در همه ی مراسم های خانودگی کنار هم هستند البته که رقابت هم وجود دارد. سینگر اصلانیان و … درست است فامیل نیستند اما هم ولایتی هستند. آن زمان شایغه شده بود ظهراب به هایتین نامه نوشته است و درخواست ماشین کرده و… ؟ تا جایی که من می دانم چنین چیزی نبوده است. ببین همه ی ما هم کیش هستیم. من را که فاکتور بگیرید یک جوری همه این ها هم ولایتی هم هستند. هم به هم خیلی نزدیک هستند و هم به هم خیلی دور هستند. همه هم وقتی همدیگر را می بینند چنان رفتار می کنند که کسی نشناسد فکر می کنند رفیق جون جونی هم هستند. دل شما چگونه است. چه نگاهی مثلا به هرویک یاریجانیان هنریک اصلانیان و … دارید؟

من با همه ی اینها رابطه ی خوبی دارم. همیشه سعی کرده ام احترام آنان را نگه دارم. من کار و دوستی را با هم قاطی نمی کنم. از جو آن زمان بگویید شما چندمین شرکتی بودید که به خیل واردکنندگان ماشین آلات چینی پیوستید؟ آرسن اولین نفری بود که ماشین آلات هایتین را آورد بقیه آنچنان طولانی نشد. فقط پولاد مقاومت کرد.

بله فقط پولاد ماند و به تولید خود ادامه داد. آقای شاکری هم از مجموعه پولاد جدا شده بود و تازه کار خود را آغاز کرده بود. البته در اندازه ی پارسیان امروز نبود. آقای ظهراب هم با هاورانگ شروع کردند. ماشین سازی همچنان بود. تا آنجا که ذهن من یاری می کند سال های 85 و 86 را با همان قوت قبلی کار می کردند. دستگاه هاورانگ تایوانی در کنار کار بود که بعدا گلدن ایگل هم اضافه شد. دستگاه تایوانی نسبت به دستگاه های چینی مزیت آنچنانی ندارد. دستگاه چینی باز طالب بیشتری دارد. دستگاه تایوانی به استاندارد اروپا نزدیک تر است اما با خصوصیات اخلاق کاری در ایران نمی خورد. در ایران اگر یک پیکان وانت بار خاور را نبرد باید بار زامیاد را ببرد ولی چون چینی ها خود را با هر استانداردی تطبیق می دهند در بازار ایران بهتر جواب داده اند.

من اصلا دوست نداشتم این اتفاقات بیافتد. من و روبیک با جو سازندگی محیط ظهراب خیلی حال می کردیم و کار می کردیم. این را هم بگویم وقتی از طرف شرکت ظهراب برای خدمات و سرویس به کارخانجات مختلف می رفتم من را به چشم داماد آقای ظهراب می دیدند نه یک سرویس کار. من کار را برای خودم می دانستم و هرگز فکر نمی کردم جایی برای کسی کار می کنم. نتیجه این شد که شخصیت و وجهه ای برایم ایجاد شد. خودت در صنف هستی جوری رفتار کرده ام که کسی مهندس صدایم نمی کند هم با ادوین صدا کردن من راحت ترند.

فروش اوایل دهه ی هشتاد چگونه بود؟ همه داشتند جایگاه خود را محکم می کردند. آن زمان نهایتا در کشور 200 دستگاه ساخته می شد. کسی که 200 دستگاه می ساخت 10 درصد سهم بازار را داشت. نیاز بازار خیلی بیشتر بود. سالی بوده که بالای سه تا چهار هزار دستگاه وارد کشور شده است. آن زمان کسی که اولین نفر اقدام کرده و گلش را چیده سهم بازار را بهم زد. زمان برد که تعادل برگردد و شرکت ها سهم خود را از بازار پس بگیرد. شناختی از بازار چین وجود داشت که چه ماشینی وارد شود؟

همان زمان مثلا یادم هست که آقای رایموند و روبیک و خود آقای ظهراب خیلی به مسافرت رفتند. چندین و چند کارخانه را بازدید کردند. چون سازنده هم بودند شناختشان دقیق تر بود. قیمت ملاک بود، کیفیت ملاک بود و .. در بحث ماشین آلات تزریق پلاستیک تجارت موفق نمی شود. خودت می دانی تاجرانی وارد این حرفه شدند ولی این کار چون تخصصی ست اکثر تاجران شکست خوردند. الان در این زمینه هم تعادل ایجاد شده است. خریدار تمایل دارد از کسی خرید کند که این کاره باشد و بتواند خدمات ارائه کند. چه زمانی از ظهراب جدا شدید؟

بهمن 83 از آن مجموعه جدا شدم. پس همکاری شما با مجموعه ظهراب عمر کوتاهی داشت. خیلی هم کوتاه نبود از سال 1372 که با روبیک دوست بودم به کارخانه سر می زدیم. از سال 76 که دانشگاه می رفتم رفت و آمدم به کارخانه بیشتر شد و در حین خدمت هم که در آنجا کار می کردم. برخوردها موقع جدایی چه طور بود؟ سلیقه ها فرق می کرد. با واردات ماشین آلات تزریق پلاستیک تولید از رمق افتاده بود. حرفای عجیبی و غریبی در آن جو می پیچید. هم کیشان از هم به خاطر کار فاصله می گرفتند. از کار زده شدم. پروانه اشتغال به کار نظام مهندسی گرفتم. نظارت پایه سه از وزارت مسکن دارم. دو پروژه انجام دادم. اما دلچسبم نبود. در همان زمان بود که با امیر آشنا شدم (پسر آقای صدیقیان) سال 83 بود. آقا امیر می خواست دستگاه های قدیمی را PLC کند. آشنایی من با امیر صدقیقیان از آنجا شروع شد. امیر از معدود کسانی است که در این کار تخصص بالایی دارد. بعد از چند ماه جدایی از ظهراب، دوباره موردی با شرکت ظهراب کار می کردم.

در نمایشگاه های شهرستان شرکت می کردم و یا برخی سرویس ها را انجام می دادم. آن زمان خودم هم به صورت مستقل کارهای سرویس دهی وخدمات را انجام می دادم. سال 1383 تا 1387 به همین ترتیب گذشت تا اینکه امیر صدیقیان پیشنهاد داد با هم روی فروش دستگاه تزریق پلاستیک کار کنیم.

خسرو صدیقیان (پدر امیر) اولین سازنده ی دستگاه تزریق پلاستیک با برند دقت پلاست در ایران بوده است. در دهه 80 دقت شرکت مطرحی در ساخت ماشین تزریق نبود. شاید سن من و تو به این جریان نخورد. اما در دهه 40، 50 و 60 دستگاه تزریق 650 تن می ساختند. دستگاه بادی هم می ساختند. همان بحثی است به بهت گفتم. هر شخصی یک دوره ی طلایی دارد، دوره افول دارد، دوره بازگشت دارد. چه زندگی شخصی و چه زندگی کاری روی این نمودارها تعریف می شود. در دهه 40 و 50 و 60 ماشین دقت حرف اول را می زده اما در دهه 70 با ماشین های مهندسی پولاد انقلابی در این صنعت به وجود آمد.

در آن سال ها این واقع بینی در ایشان وجود داشت که تولید قطعات پلاستیکی جان بیشتری گرفت گرچه ساخت ماشین آلات تزریق پلاستیک متوقف نشد. بارها در نمایشگاه ها آدم های قدیمی می آیند و می پرسند این “دقت پلاست” همان دقت پلاست سال های دور است؟ اولین حضورم با دقت در نمایشگاه کیش 88 بود. چه شد سراغ ماشین های تزریق بولی رفتید. سال 88 با آوردن دستگاه های بولی رسما رقیب دوستانتان شدید؟ سابقه ی حضور بولی در ایران به اوایل دهه 80 برمی گردد. جزو اولین دستگاه های چینی بوده که وارد ایران شده است. دستگاه های بولی با دستگاه های هایتین وارد ایران شد. آقای آرسن برای بیزنس این دستگاه ها را آوردند اما آقای مقصودی (افزون پلاست) دستگاه بولی را برای کار خودشان آوردند.

البته ممکن است برای چند آشنا هم این دستگاه را ارائه کرده باشند. اگر به شرکت پلا ملامین کاشان و افزون پلاست بروید در هر دو مجموعه ی آقای مقصودی 44 ماشین تزریق بولی مشغول کار است. اینها از زمانی که پیاده شده مشغول کار است. افزون پلاست با بولی قرارداد همکاری بسته بود؟ بله. نماینده بودند. بعد از افزون پلاست شرکت سازه قالب مسوولیت نمایندگی بولی را برعهده گرفت. سازه قالب هم در زمینه ی تولید قطعات خودرو فعالیت می کند. شانس بد بولی بوده یا نه این دو نماینده بیشتر برای کار خودشان این دستگاه ها را می آوردند و این برند به جامعه ی صنعتی معرفی نشده بود. مدیران شرکت بولی البته شناخت خوبی از بازار ایران داشتند. ظهراب، ارس، پولاد، اصلانیان، سینگر و … را در ایران می شناختند اما هر کدام از اینها نمایندگی ماشین آلات خاصی را برعهده داشتند.

دقت را خیلی نمی شناختند. ازآن جهت که آقای امیر صدیقیان در مونتاژ دستگاه های سازه قالب به آن مجموعه کمک کرده بود یک شناخت نسبی وجود داشت و امکانات مجموعه ی دقت را دیده بودند. روز اولی که برای صحبت با آنها رفته بودم یک اوردر یازده تایی دستم بود. مثلا 6 دستگاه را آقا امیر برای خودش در مجموعه دقت می خواست. بولی در حال راه اندازی کارخانه جدید بود. با آنها صحبت کردیم و سال 1388 کارمان را شروع کردیم. در کنار این اندیشه ی ماشین سازی را با آقا امیر دنبال کردیم. برای این منظور یک زمین دو هزار متری در پرند گرفتیم. خوب هم فروختید. یک بار ادعا کردید که بیشترین میزان فروش را داشتید که همکاران گفتند بلوف است. در یک مقطع زمانی برتر بودیم. حالا دو جور می شود برترین را مشخص کرد. یک بحث، بحث ریالی است و بحث دیگر تعدادی است.

الان یکی از شرکت هایی هستیم که در نمایش ماشین آلات تخصصی حرف داریم. دستگاه های 2100 تن و 2800 تن بولی در مجموعه تولیدی شیخی پلاست مشغول کار است. دستگاه 3300 تن هم در حال ورود به کشور است. با آمدن دستگاه 3300 تن بزرگترین دستگاه تزریق به ایران می آید. شاید تدریک بزرگترین است اما شرکت اصلانیان دستگاه 6500 تن را نصب کرده؟ دستگاه تزریق پلاستیک بازویی مدنظر من است. من به طور تخصصی روی دستگاه های بازویی (نه جکی) کار می کنم. اگر دستگاه 3300 تن نصب شود از لحاظ ابعاد و اندازه بزرگترین دستگاه چینی نصب شده در ایران خواهد شد. پارامترهای دستگاه های بولی در چین و ایران دارای برتری های محسوسی است. دلیل موفقیت شما در فروش دستگاه های بولی بعد از تجربه ی افزون پلاست و سازه قالب چه بوده؟

1- خود دستگاه است. پارامترها در دستگاه های بولی قابل رقابت است 2- خدمات و سرویس دهی مناسب. به واسطه آشنایی که در صنف به وجود آمده بود صنف من را به عنوان فردی متعهد می شناخت و می شناسند. در بخش خدمات و سرویس دهی وقت و بی وقت به کارخانه ها سر می زنم. فشارهای آقا ظهراب ما را خودساخته کرده است. کار پلاستیک ضربی است. تولیدکننده ناخودآگاه به عقربه ثانیه شمار حساس می شود. پای دستگاه می ایستد و می گوید دستگاه قطعه را در 10 ثانیه می زند. کاش در 7 ثانیه می زد.

حالا تو حساب کند خواب این دستگاه زیاد شود. این حالت یعنی دنیا بر سر آن تولیدکننده خراب شده است. پس خدمت دهی بی نقص اولویت اولم بوده و هست. 3- قدمت شرکت دقت به ما کمک کرد. ما با یک برندی وارد بازار شدیم که بسیاری از تولیدکنندگان قدیمی از آن خاطرات خوبی داشتند و اساسا کار خود را با آن دستگاه ها شروع کرده بودند. دیگر کارمان دیگر جا افتاده است. دستگاه هیدرولیک های اسپید واقعی 320 تن دارد ظروف ماست چوپان و سون را تولید می کند. ظرف 10 ثانیه این ظروف با مواد با ام اف آی پایین تولید می شود.

الان مهندس شکرایی به مجموعه دقت اضافه شده اند که طراحی بخش ماشین آلات را ایشان انجام می دهند. کدام شرکت بوده اند؟ خیلی سال پیش در ارس ماشین بوده اند. ما فقط دستگاه 260 تن را می خواهیم در مدار تولید انبوه قرار دهیم. 10 دست 10 دست این دستگاه را خواهیم ساخت و هدفمان ساخت سری 100 دستگاه با هم است. نمونه اولیه ی آن را حتما در ایران پلاست 2014 دیده اید.

    ارسال نظر

    Your email address will not be published. Required fields are marked*